سلام
امروز حال نوشتن اصلا ندارم دارم دق میکنم از تنهائی !!!
مامانم رفته مسافرت سایه مونده و این کامپیوتر لعنتی
از صبح تا شب حوصلم سر میره میام تو نت!!!
از شانس نحس من هیچ کس هم آنلاین نمیشه
شما کجائیــــــــــــــــن ؟؟؟؟
هر وقت میام چراغا همه خواموشـــــــــه...
تو چی ؟ تو دیگه کجا رفتی ؟؟؟ میدونی چنـــــــــــــــد روزه ؟
راستی دیروز تولد عزیز دل سایه بود ...
فقط خدا میدونه که چقدر دلم براش تنگ شده ....
دیروز می خواستم آپدیت کنم گفتم بزار عکسش رو هم بذارم
تا هم شما ببینینش هم وقتی بزرگ شد بدونه چقدر برام عزیزه ....
محمد کوچولوی ما ( پسر خالمه ) دیروز سه ساله شد
تولدت مبارک نازنازی بوووووووووووووووس
دوست دارم یه عالمـــــــــــــــــــــــــــــه
خودش کجاست بیاد شمع ها رو فوووووت کنه ؟؟
صبا جون این به چه خطی بود میشه بدونم ؟؟؟؟
سلام سایه عزیز امیدوارم که خوب باشی امیدوارم که این تنهائی تو زودتر تموم بشه راستی پسر خاله نازی داری تولدش رو بهت تبریک می گم موفق باشی
سلام سایه جون.امیدوارم افلاین رو خونده باشی من منتظرتم...میخوام دوباره بلاگمو راه بندازم ولی باید عنوانشو تغییر بدم .میخوام تو هم نظر بدی...فعلن...
سلام . خودتون خوب می دونین الان نمی تونم نظر بدم . بعدا دوباره میام ...
بابا بی کلاس آدم دیگه اسم طرف رو نمی نویسه . اون اسم رو از زیرش بردار حالمو گرفتی . می خواستی بذاری بذار دیگه اون اسم چی چیه؟
آدم چشش سیاهی می ره تا یه چیزی اینجا بخونه این بک گروند رو لطفا کمرنگ تر کن وگرنه تا چند روز دیگه رسما کور می شم البته. می دونم این فضولی ها به من نیومده ولی خب
ااااااوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووه
مای گاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خداوند به همه شانس دهد . ما که ....... نیستیم
تو به چیزی که من ندارم حسودیت میشه ؟؟؟
سلام
تولد عزیز دلت مبارک...
راستی غزل انقدر ها هم خل نیست!!!!
حداقل تا آخر بذار بنویسم بعد نظرتو در مورده آخرش بگو!
خوب بهت بیننده معرفی میکنم ها!!!!
در ضمن میدونم کیو میگی حالا تو بمون تو خماری!!!
زندگی معنای مجهولی است که ناخواسته وبی اختیاری وارد ان میشوی وبی انتخاب واختیاری باان وداع میگوئی بی انکه خطی ازاین؛سرناخوانده؛: را تغییری دهی .واقعا چه بی احسای وبی وفاست این معنای مجهول .دردهایش را به دوش می کشی باخفت ها وذلت هایش سرمیکنی بی انکه روزنه ای ازمعنای خود رابرتوجلوه دهد.درعوض مرگحداقل شهامت ان دارد که پوزخندی به ان مجهول زند.لحظه مابین هستی ونیستی لحظه ورود به مرگ چه باشکوه میتواند باشد. لحظه ای که پوزخند مرک نمایان میشود چه حالی است وتو هرانچه بوده : دردها خوشی ها ولذائذی که چون خود افریدکارش(زندگی) مجهول وانی است را ت می کنی وبراین پوزخند سجده می کنی
سلام.. آخی تولدش مبارک.. زنده باشه :)
سلام سایه خانوم تولد عزیز دلتون مبارک. تنهایی هم خوبه و هم بده . به نظر من طولانی بودنش کمه ولی اگه مدت نسبتا کوتاهی باشه خوبه چون آدم می تونه توی این تنهایی به کارهای که کرده و می خواهد بکنه فکر بکنه و تصمیمات بهتری رو بگیره . به هر حال امیدوارم بتونی از تنهای هات استفاده کنی. موفق شاد و پیروز باشی
سلام عزیزم ... بابا متنهام طولانی نیست ، ظاهرش زیاده ولی وقتی بخونیش فقط چند دقیقه کوتاه وقت میگیره:) مرسسسسسسسسسسسسسسسی که خوندی و نظر دادی باید رو حرفات فکر کنم !
تو هیچ می دونستی زندگی با نا اینجوری می کنه؟ روزی که منو تو با هم واسه دیدن محمد له له می زدیم....حالا تو از یه جا و من هم از جای دیگه تازه مبینا هم بهش اضافه شده...حتمآ با خودت می گی من اینجا چی کار می کنم؟ اونم بعد چند سال!
اینجا خوب من بیکارم دارم اینارو می خوانم گاهی وقتا آدم دوست داره بره به گذشته و یه چند ساعتی اونجا سیر کنه...
نمی دونم کی اینو می بینی ولی بلاخره تو هم خودت روزی دلت تنگ می شه و می خوای گذشتت رو بخونی...حالا چند سال دیگه نمی دونم...