ღ ♥ امی تیس ♥ ღ

شاهزاده امپراطوری ماد ملکه ایران زمین همسر کورش کبیر

ღ ♥ امی تیس ♥ ღ

شاهزاده امپراطوری ماد ملکه ایران زمین همسر کورش کبیر

تولد تولد

سلام
امروز حال نوشتن اصلا ندارم دارم دق میکنم از تنهائی !!!
مامانم رفته مسافرت سایه مونده و این کامپیوتر لعنتی
از  صبح تا شب حوصلم سر میره میام تو نت!!!
از شانس نحس من هیچ کس هم آنلاین نمیشه
شما کجائیــــــــــــــــن ؟؟؟؟
 هر وقت میام چراغا همه خواموشـــــــــه...

تو چی ؟ تو دیگه کجا رفتی ؟؟؟ میدونی چنـــــــــــــــد روزه ؟

                                              


راستی دیروز تولد عزیز دل سایه بود ...
فقط خدا میدونه که چقدر دلم براش تنگ شده ....
 دیروز می خواستم آپدیت کنم گفتم بزار عکسش رو هم بذارم
تا هم شما ببینینش هم وقتی بزرگ شد بدونه چقدر برام عزیزه ....

    

              

 

  

محمد کوچولوی ما ( پسر خالمه ) دیروز سه ساله شد
تولدت مبارک نازنازی
بوووووووووووووووس
دوست دارم یه عالمـــــــــــــــــــــــــــــه
 

       

نظرات 14 + ارسال نظر
احسان یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:16 ب.ظ http://aazaad.blogspot.com

خودش کجاست بیاد شمع ها رو فوووووت کنه ؟؟

[ بدون نام ] دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 06:33 ق.ظ http://saba1363.persianblog.com

صبا جون این به چه خطی بود میشه بدونم ؟؟؟؟

مجید دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 01:41 ب.ظ http://hamrah-e-to.persianblog.com

سلام سایه عزیز امیدوارم که خوب باشی امیدوارم که این تنهائی تو زودتر تموم بشه راستی پسر خاله نازی داری تولدش رو بهت تبریک می گم موفق باشی

نازنین دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 06:16 ب.ظ

سلام سایه جون.امیدوارم افلاین رو خونده باشی من منتظرتم...میخوام دوباره بلاگمو راه بندازم ولی باید عنوانشو تغییر بدم .میخوام تو هم نظر بدی...فعلن...

سعید دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 08:31 ب.ظ http://saeid.persianblog.com

سلام . خودتون خوب می دونین الان نمی تونم نظر بدم . بعدا دوباره میام ...

پیچک سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 09:02 ق.ظ http://ebimusic.blogsky.com

بابا بی کلاس آدم دیگه اسم طرف رو نمی نویسه . اون اسم رو از زیرش بردار حالمو گرفتی . می خواستی بذاری بذار دیگه اون اسم چی چیه؟

پیچک سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:00 ق.ظ http://ebimusic.blogsky.com

آدم چشش سیاهی می ره تا یه چیزی اینجا بخونه این بک گروند رو لطفا کمرنگ تر کن وگرنه تا چند روز دیگه رسما کور می شم البته. می دونم این فضولی ها به من نیومده ولی خب

ساغر سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:58 ق.ظ

ااااااوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووه
مای گاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خداوند به همه شانس دهد . ما که ....... نیستیم

تو به چیزی که من ندارم حسودیت میشه ؟؟؟

پریا سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 04:25 ب.ظ http://padme.blogsky.com

سلام
تولد عزیز دلت مبارک...
راستی غزل انقدر ها هم خل نیست!!!!
حداقل تا آخر بذار بنویسم بعد نظرتو در مورده آخرش بگو!
خوب بهت بیننده معرفی میکنم ها!!!!
در ضمن میدونم کیو میگی حالا تو بمون تو خماری!!!

بوف کور سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 06:14 ب.ظ http://masoomy2000.persianblog.com



زندگی معنای مجهولی است که ناخواسته وبی اختیاری وارد ان میشوی وبی انتخاب واختیاری باان وداع میگوئی بی انکه خطی ازاین؛سرناخوانده؛: را تغییری دهی .واقعا چه بی احسای وبی وفاست این معنای مجهول .دردهایش را به دوش می کشی باخفت ها وذلت هایش سرمیکنی بی انکه روزنه ای ازمعنای خود رابرتوجلوه دهد.درعوض مرگحداقل شهامت ان دارد که پوزخندی به ان مجهول زند.لحظه مابین هستی ونیستی لحظه ورود به مرگ چه باشکوه میتواند باشد. لحظه ای که پوزخند مرک نمایان میشود چه حالی است وتو هرانچه بوده : دردها خوشی ها ولذائذی که چون خود افریدکارش(زندگی) مجهول وانی است را ت می کنی وبراین پوزخند سجده می کنی

من لیلا! کو مجنون؟ سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:55 ب.ظ http://leila-k.persianblog.com

سلام.. آخی تولدش مبارک.. زنده باشه :)

امین سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 08:44 ب.ظ http://mahbobedelam.persianblog.com

سلام سایه خانوم تولد عزیز دلتون مبارک. تنهایی هم خوبه و هم بده . به نظر من طولانی بودنش کمه ولی اگه مدت نسبتا کوتاهی باشه خوبه چون آدم می تونه توی این تنهایی به کارهای که کرده و می خواهد بکنه فکر بکنه و تصمیمات بهتری رو بگیره . به هر حال امیدوارم بتونی از تنهای هات استفاده کنی. موفق شاد و پیروز باشی

من لیلا! کو مجنون؟ چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:18 ب.ظ http://leila-k.persianblog.com

سلام عزیزم ... بابا متنهام طولانی نیست ، ظاهرش زیاده ولی وقتی بخونیش فقط چند دقیقه کوتاه وقت میگیره:) مرسسسسسسسسسسسسسسسی که خوندی و نظر دادی باید رو حرفات فکر کنم !

فاطمه جمعه 9 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:14 ق.ظ

تو هیچ می دونستی زندگی با نا اینجوری می کنه؟ روزی که منو تو با هم واسه دیدن محمد له له می زدیم....حالا تو از یه جا و من هم از جای دیگه تازه مبینا هم بهش اضافه شده...حتمآ با خودت می گی من اینجا چی کار می کنم؟ اونم بعد چند سال!
اینجا خوب من بیکارم دارم اینارو می خوانم گاهی وقتا آدم دوست داره بره به گذشته و یه چند ساعتی اونجا سیر کنه...
نمی دونم کی اینو می بینی ولی بلاخره تو هم خودت روزی دلت تنگ می شه و می خوای گذشتت رو بخونی...حالا چند سال دیگه نمی دونم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد