ღ ♥ امی تیس ♥ ღ

شاهزاده امپراطوری ماد ملکه ایران زمین همسر کورش کبیر

ღ ♥ امی تیس ♥ ღ

شاهزاده امپراطوری ماد ملکه ایران زمین همسر کورش کبیر

بین شب و صبح

خموش باش قلب من
که فضا صدای تو را نمی شنود .


نمی دونم این مدت با کی لج کردم !؟
نمی دونم... فقط می دونم که اشتباه کردم
اگه قرار بود هر نوشتن بهانه باشه که نمیشه .
پس من می نویسم ...
چون می خوام بنویسم

خموش باش که نه اشباح شب
نجوای اسرار تو را در بر میگیرند و نه کاروان های تاریکی
در برابر رویاهایت می ایستند .


دلم می خواد امروز از اونی بگم که هست اونی که دوستش دارم
 نمی خوام روزی از اون بگم که دیگه نیست 
عادت ما آدماست که وقتی یکی رفت قدرشو بدونیم
وقتی روزای قشنگ تموم شد به قشنگیش پی ببریم 

خموش باش قلب من تا سر زدن طلوع فجر
که هر آن که صبورانه صبح را انتظار کشد
او را خواهد دید
و هر آنکه نور را عشق بورزد
نور عاشقش خواهد کرد

بانو برگشت ...
دلم براش تنگ شده بود جالبه مگه نه ؟
میدونستی تو دنیا تنها کسی هستی که هیچ وقت حتی سر سوزن بهت حسادت نکردم !!؟
میدونی وقتی ساعت به ساعت برات حرف می زنم و برام حرف میزنی چه
احساس آرامش بهم میده !؟

به وقت بیداری ام جز اندوه و غم ندیدم
پس چه شد لذت و حلاوت رویاهایم ؟
و به کجا شد
زیبائی خواب هایم ؟
و چرا تصویرشان ناپدید شد ؟

میدونم اشتباه کردم میدونم به راهی رفتم که خطا بوده ...
اما دله دیگه میدونی که نمی تونم کاریش کنم
ساعت ها دربارش فکر میکنم که من چیکار کنم !
راهیه که رفتم نمی خوام جا بزنم ... به هیچ وجه
می خوام دلم خوش باشه براش تلاش کردم !!!!
دو تا عشق  ... دو تا احساس ... دو تا راه.... که البته ته هر دوش از همین جا قابل خوندنه !!!

خموش باش قلب من
تا رسیدن صبح
هر که صبورانه بامدادان را انتظار کشد
سپیده دم او را
عاشقانه در آغوش خواهد کشید


بازنده همیشه بازندست ...
من باختم
اما دلم می خواد تو ببری ...
دلم میخواد به حرف دلت گوش کنی ... مفهمی چی میگم
میدونم چه احساسی داری دقیقا

 

سپیده سر زد قلب من
سخن بگو اگر در توانت هست بگو
کاروان صبح در راه است
صبح را سلام نمی دهی؟

میدونی فرق من با تو چیه ؟
تو هستی همون که باید باشی
من نیستم همون که باید باشم !

بنگر پرواز کبوتران . بلبلان را
بنگر پسران و دختران را که چگونه به تاکستانها در شتابند
نمی خواهی همسفرشان باشی؟


تو درست شروع کردی با عشق
من اما
با دروغ
با نفرت
با یه انتقام بچگونه
چطوری می تونم اونا رو پس بگیرم و دوباره شروع کنم ؟
چطوری می تونم بگم اشتباه کردم منو ببخش؟
آخه کی حرفامو باور میکنه ... خوب چرا هر کس اشتباهی میکنه براش دلیل می بافه
مگه نه؟
قول دادی کمکم کنی ... یادت نره ...

برخیز قلب من
برخیز و با سپیده دمان در حرکت باش
که شب گذشته و ترس از آن
با رویای تاریکش نابود گشته است


فقط یه چیز دیگه
خیلی دوستت دارم ... می دونستی !؟

برخیز قلب من
برخیز و با نوای بلند نغمه سرائی کن
که هر که با ترانه به سپیده نپیوندند
فرزند تاریکی هاست
                                  جبران خلیل جبران