ღ ♥ امی تیس ♥ ღ

شاهزاده امپراطوری ماد ملکه ایران زمین همسر کورش کبیر

ღ ♥ امی تیس ♥ ღ

شاهزاده امپراطوری ماد ملکه ایران زمین همسر کورش کبیر


جالبه که یه نفر هم نیست !! ..
اصلا بجهنم ...

الان اعصابم خورده ..
داشتم بلاگ محمد رو میخوندم ...

هی بهتره هیچی دربارش نگم ....

...

میدونی از کی افلاین داشتم ؟؟/

آشغال عوضی ...
اینقدره دوست دارم میشد خفه ش کنم ....
آدم اینقدر کنه ؟؟ .. اینقدر بی شعور ؟؟ ..

کی بود ؟؟ ...
کسی که اسمم رو الان از اون دارم ..... !

نازنین بود ..
می شناسیش ؟؟ ...

هر وقت که وقت کنه میاد و منو بازی میده .. بعدشم خودش میزاره میره ...

... چه بیتابانه میخواهمت ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری ... !‌

هر چی ندونه تو که میدونی چند بار تا حالا اینو زمزمه کردم ... ؟ ...
خواستم باشم نذاشت ..
خواستم خودمو راحت کنم نشد ...
خواستم  اون روزای وحشتناک رو فراموشش کنم ... نمیزاره لعنتی ...
نمیزاره نمیزاره ...

هر چند وقت یه بار آنلاین میشه یه چیزی مینویسه ...
دیوونم میکنه .. عذابم میده ...

... چشات عذاب آور ترین چیزیه که تو زندگیم دیدم ....

نمیدونم الان بازم این حرفمو میزنه ؟؟ ...
 بازم شب تا صبح تو کوچه از سرما یخ میزنه ؟؟ .. دیوونه بود ...راستی چند سالشه ؟؟ ... ۲۶ .. ۲۷ .. نه یادم رفت چند هفته پیش تولدش بود ... ۲۸ ... آره .. ۲۸ سالشه .. ... ...
 نمیخواستم اینا رو اینجا بگم .. اما الان نوشته های محمد رو که خوندم ...
یهو .. هیچی یهو همین که می بینی ... 
 نوشته های این چند روزم رو تو پریزاد نوشتم .. اول میخواستم بذارمش اینجا . بعدش پشیمون شدم ...




... راستی یه چیزی برام روشن شد ... من .. من فکر کنم ضرر نبودنم خیلی کمتر از ضرر بودنم براش باشه .... !! باید بهش بگم .. اه بازم نمی فهم چی دارم میگم ...

داشتم به این فکر میکردم که ما آدما هر چقدر هم که دوست داشته باشیم  ..
هیچ نقشی تو زندگیه همدیگه نباید داشته باشیم ....
... نقش که نه .. بهترش اینه که بگم .. حق ... !‌... خوب منم مثل همه آدما .. ... بسه بسه بسه .. من دارم زیاده روی میکنم .. مگه قول نداده بودم ؟؟؟؟/...پس بسه ..