ღ ♥ امی تیس ♥ ღ

شاهزاده امپراطوری ماد ملکه ایران زمین همسر کورش کبیر

ღ ♥ امی تیس ♥ ღ

شاهزاده امپراطوری ماد ملکه ایران زمین همسر کورش کبیر

 

 

امشبم باز اخلاقم گوگولی شده !

باز خر شدم .. اساسی .. ! دوست داشتم الان پیش ساغر بودم ( اون پیشم بود ! )

باز من بهش میگفتم چه احساسی دارم و باز اون بهم میخندید ... ! بازم دعوام میکرد .. ! باز نصیحت میکرد .. !

هنوز درباره بارون جرات نمیکنم بهش بگم که چی شده .. میدونم منو میکشه ...

مخصوصا که بلاخره یه نفر پیدا شد که من بگم خوبه و ساغر هم قبول کنه .. !!!

کجائی دخترررر ...

 

 

وقتی که بغض من شکست

از زخم تیز تو رفیق

(برای هزارمین بار رفتم تو بلاگ عسلی ! کشته منو این آهنگش :-* )

 

 

 

میگم منم باید برای اونائی که میخوام دربارش حرف بزنم

یه اسمی بزارم تا اگه خدائی نکرده اون طرف یه وقت گذرش افتاد اینجا نفهمه :

دچار مشکل شدم .. از اینکه نمی دونم کیا اینارو میخونن ..

مخصوصا " .. " . هر چند اصلا فعلن نیست که بخواد بیاد .. تازه شایدم آدرس اینجا رو یادش رفته باشه .. ( دلداری میدم به خودم !! )

 

 

 

تنها تو بودی در دلم

هی با منو شبم رفیق

(کشت منو .. این آهنگه)

 

 

 

بعدشم از اونجائی که میدونم بلاگ اسکای بازم خراب میشه .. میخوام این قالب رو ببرم تو

یکی از بلاگای پرشین .. حالا اول فعلا باید بعضی از  نوشته هاشو حذف کنم تا بعد :ی

امروز با کمک گوگل عسلی ! از جسیکا کلی عکس پیدا کردم .

قربونش برم عجب دختریه ها !!! ... من به تیپ سیاه انجلش نگاه میکردم ... نگو خانوم عجب چیزیه :ی !!

:-* دوستش دارم .. نازه ...

حالا فعلن این عکسش باشه بعد که حوصلم اومد .

 

 

وقتی غروب غربتم

رو به ستیز تو نبست

 

 

دوست دارم یکی بود باهاش دعوا میکردم .. اما هیچکی نیست .. همه گرفتن خوابیدن .. !

حتی سارا هم خوابه ... ): ...

کاش الان بودی .. کاش بودی کاش بودی کاش بودی ...

باز دلم هواتو کرده ای نازنینم ... ( ((:  ... این ماله افشین بودااا نمی دونم چطور پرید وسط خوندن مانی ! .. یهوئی اومد تو دهنم :خ )

 

 

شبی که بهت شعر من

در انتظار تو شکست ...

 

 

بابام دستور دادن که کامی جان رو جمع کنم .. خوب چیکار کنم .

دلم نمیاد .. اگه جمعش کنم دیگه میره تا تابستون ... اونم مرداد ... تازه تا اون روزا دیگه خیلی چیزا ممکنه عوض شه

منم حاضرم نصف عمرم رو بدم اما شرایط همینی که هس بمونه ...

هرچند یه ماه دیگه (یعنی هفته اول خرداد) دیگه وسایلمونو جمع میکنم .. خیلی بتونم بابا رو راضی کنم تا همون موقع ست .. بعدشم خودم با دست خودم باید عزیز دلم رو بذارم تو جعبش :ی ..

 

نقش تو بوده رو به رو

تو کوچه های شب خیس

 

 

فردا هم مهمون داریم .. هیچم حوصله ندارم ! .. عوضش دیشب خیلی حال داد .

 یعنی دیگه در کل که یعنی مزخرف بود .. البته بحز یه ساعتش :ی

 

تو دفتر در به دریم عشق تو گفته بنویس ...

عشق تو گفته بنویس ...

 

 

این واسه عسلی ..

(اگه بیاد بخونه ...)

 یه روزی آرزو کردم یه دوستی مثل تو داشته باشم ... الانم بیشتر از اون روز ... فقط حیف ... ):  

 

 

عشق تو گفته بنویس ...

عشق تو گفته بنویس ...

عشق تو گفته بنویس ...

عشق تو گفته بنویس ...

عشق تو گفته بنویس ...

عشق تو گفته بنویس ...

عشق تو گفته بنویس ...

 

 

{-8