ღ ♥ امی تیس ♥ ღ

شاهزاده امپراطوری ماد ملکه ایران زمین همسر کورش کبیر

ღ ♥ امی تیس ♥ ღ

شاهزاده امپراطوری ماد ملکه ایران زمین همسر کورش کبیر

ناجی..

 

میدانم ... خدا در آن روز من را در سر این راه قرار داد. منی که خود نیز سرگشته ای بودم..

خدا مرا برای این کار برگزید.. میدانم .. میدانم که برگزیده ام !!

همان روزا آن را می دانستم.. فقط نمی دانستم چرا من ؟..

=========

سخت است تحمل سایه شوم گذشته..

اما..

تحمل میکنم..

چرا که خدا خواست..

معجزه ای رخ داد و من بر سر این راه قرار گرفتم..

=========

روزگار بدی نیست جز یاد گذشته و معصومیتی که پایمال شد.. غروری که از دست رفت..

چاره ای نیست.. باید فقط فکر نکرد..

من به اولین بود فکر میکردم.. ..

=========

آن سایه بد هم فقط گهگاهی به سراغم می آید..   مثل امشب..

دوباره برای من زنده شدن.. 

تمام لحظه هایش..

دو سال ...

=========

من همچنان به خواست ادامه میدادم..

یک چیز را فهمیده بودم..

پسرک نجیب زاده بود..

=========

 اینها دیگر مهم نیست..

به آرامش رسیده ام..

ناجی ام کسی بود که قصد نجاتش را داشتم..

پس..

ساده ی رویاهای محال .. !

به هیچ چیز فکر نکن..

هیچ چیز..

گذشته را در پس همان سایه خیال نگه دار..

ناجی ات قرار نیست جایی برود..

مطمئن باش٪

=========

برای همیشه بمان ...تا  گذشته را به خاک سپارم..