هه هه هه !
۵ جلسه به دلایل مختلف از زیر کلاس رفتن در رفتم ..
دیشب کلی نشستم فکر کردم امروز چی برم به استاده بگم تا منو راه بده ..
آخر سر به این نتیجه رسیدم که بگم که دوست خانوادگیه خالم اینا هستینو مامانتونو دیدم :ی
هیچی دیگه ..
با اعتماد به نفس رفتم دم آموزشگاه دیدم تعطیله !!
ای حرصم گرفت ...
>>>>><<<<<
روز مادر و زن و دختر مبارک باشه ..
اول
سلاااااااااااام خوبی سایه جان ...به نظر من بیخیال شو برای رفتن به سر کلاس ..نظرت چیه؟ ها؟ ؟همین اعتماد به نفسته که منو کشته ..سر کنکور یادته ؟ روز مادر هم مبارک عزیز...میخای یه هورررررررررررررااااا بکشم ؟؟؟
آقای نجیب ا.. چی فرمودن؟؟؟!!!یه ساعته می خوانم نمیفهمم!!!!
می گم خوب شد سایه تعطیل بود...
برای دفعه ی بعد فکر کن یه بهانه ی بهتر پیدا کن..
من این جور موقع ها صاف صاف تو چشای استاد نیگا می کنم می گم نتونستم بیام. می گه چرا می گم نمیشد. اگه شما هم جای من بودین نمیومدین. بعد می گه خب دلیلش چی بوده؟من می گم استاد نمی تونم بگم اگه می خاین رام ندین سر کلاس. بعد استاده یه خورده نیگام می کنه بفرمایید داخل. ولی سعی کنین تکرار نشه... منم یه تشکر خشک و کاملا مادبانه و با کلاس ازش می کنم که خفن کف کنه
تا حالا تو وبلاگی کامنتام اینجوری نبوده... اول .دوم بعد پنجم .!!جالبه ؟