ღ ♥ امی تیس ♥ ღ

شاهزاده امپراطوری ماد ملکه ایران زمین همسر کورش کبیر

ღ ♥ امی تیس ♥ ღ

شاهزاده امپراطوری ماد ملکه ایران زمین همسر کورش کبیر

Europa Park

 

                            

از بچگیم عاشق شهر بازی بودم.. شهر بازی مصادف بود با ول کردن دست بزرگترها و

بودن در کنار دخترخاله ام و رفتن با دنبال اونا...

از همون موقع ها یکی از آرزوهام رفتن به DisneyLand  یود.. حالا نه اینکه بگم از بچگی

می دونستم کجاست و اینا... نه فقط همین که شنیده بودم جایی هست که شخصیت

های محبوبم همه اونجان.. پرنسس های زیبا و از نزدیک می بینم و شنیده بودم حتی

 میشه باهاشون تلفنی صحبت کرد و ..

خوب اینکه بهت بگن به یکی از آرزوهایی که از بچگی داشتی تا چند روز دیگه میرسی

چه حسی داره؟!.. منم همون حس رو دارم..

                                         =================

آخر هفته گذشته رفتیم  Europa Park  آلمان... اینقدر رویایی بود که تصورشم نمی کردم

جای دو تا از دختر خاله هام خیلی خالی بود که پای ثابت هیجانند!!

اینجا ورودیش بود..

 

             

                        

ترن هاش.. بی نظیر بودنند.. مخصوصا این یکی!! Silver Star..

ولی آبجی خانوم ازاول تا آخرش چشماشو بسته بود و فحش نثار من میکرد که چرا مجبورش

کردم اینو سوار شه!! ما دو تا برای اینکه ردیف جلو بشینیم ۲۰ دقیقه بیشتر توی صف وایسادیم.

 

    

 

اولین بازی که رفتیم با آبجی خانوم.. فقط کر کر خنده بود.. بخاطر اینکه دوتایی پیش هم بودیم

یعنی اون تو بغل من نشسته بود ((:

 

این یکی رو خودم تنهایی رفتم توش خیلی قشنگ بود.. رقص نور داشت و آدم فضایی هایی

که توش بودند.. یواش یواش تونل رو میزد به سمت بالا و میومد بیرون.. این عکس تونلشه ..

بعدی هم بیرونش..

     

 

اینو هم باز تنها بودم.. ۱ ساعت توی صف بودم.. اما فوق العاده بود.. عکس اولی ورودش رو

توی غار نشون میده.. که دود بود و دزدهای دریایی.. دومی هم بیرون از غار که میره بالای ترن.

    

 

این آتلانتیکاست.. ترن آبی.. عکس آخری من و آبجیه هیجان زده!! :دی

    

 

     

 

 

 

دریاچه ی آفریقا.. سوار قایق های African Queen میشدی و دریاچه دور میزدی که دور تا

دورش آدمک های بومی آفریقا بودند .. با حیواناتی که توی آفریقا هست.. وسطش هم

یه غار هم داشت که ملکه توش خوابیده بود!! و نگهبانایی که ازش مراقبت میکردند...

     

 

 

 

این دو تا رو هم ۴ نفری با هم سوار شدیم..

   

 

 اینم یه چند تا عکس دیگه از جاهای مختلفش..

 

 

     

 

  

 

  خلاصه ۱۲ ساعت اونجا بودیم.. خیلی از جاهاشم اصلا وقت نشد که بریم.. از بس بزرگ بود..

برنامه آخر شبش هم خداحافظی پرنسس ها بود و روشن کردن شمع و نهایتا آتش بازی.. که

متاسفانه شارژ دوربین تموم شده بود..

 

پ.ن: برای دیدن عکس ها در سایز اصلی روشون کلیک کنید..