اگه در موردش با کسی حرف نمی زدم احتمالا میمردم ..!
با وجود تمام سفارشهای مامانم !!
خوب آدمم دیگه .. گاهی اوقات دلم میخواد از طرف کسی تایید شم .. دلم امیدواری میخواد ..دلگرمی میخواد و چه میدونم .. هزار تا کوفت و زهر مار دیگه ...
امشبم میگذره .. فردام میگذره .. اما نمی تونم که برای همیشه بهش فکر نکنم ..
کاش فقط همه چیز به یه جمله ..سعی کن بهش فکر نکنی ختم میشد ..
کاش میشد .. میشه .. نمیگم نمیشه ..
اما یه چیزی یهو پیش میاد .. هر چند نامحسوس .. یه چیزی مثله یه پچ پچ ! یه لبخند محو !!
اینا دیوونم میکنه .. مثل همین ۲ ساعت پیش .. باعث میشه همه چیز یادم بیاد ... و باز بزنم زیر گریه ..!
خیلی خوب دیگه بسته ..هیچ کاریش نمیشه کرد .. از دست کسی هم کاری برنمیاد ... تقصیره هیچ کسم نیست ... باشه . تمومش میکنم فقط قبلش دلم میخواد یه .... آه ! ....بکشم و بعدش همه چی تموم ! .. یکی از راههای فکر نکردن بهش .. همینه که دیگه اینجا دربارش ننویسم ..
تموم شد .. (: