ღ ♥ امی تیس ♥ ღ

شاهزاده امپراطوری ماد ملکه ایران زمین همسر کورش کبیر

ღ ♥ امی تیس ♥ ღ

شاهزاده امپراطوری ماد ملکه ایران زمین همسر کورش کبیر


خدایا .. فقط ازت میخوام یه صبری بهم بدی تا یه وقت کفر نگم !!! ...
دیگه اگه کاری ازم سر بزنه دست خودم نیست ...

دلم گرفته ...
 اگه به شما میگفتن از اتاق برین بیرون .. درصورتیکه داره درباره شما حرف زده میشه چه حسی بهتون دست میده ...
تمام مدت دل تو دلتون نیست .. هزار تا فکر میاد تو کله تون ...چرا اینقدر طولش میدن ... نکنه ... نکنه ...
فکر اینکه تمام اینا ( که در تا چند دقیقه پیش براتون یه مسخره بازی بیشتر نبوده ) حقیقت داشته باشه .. ناخوادگاه اشکاتونو سرازیر میکنه ...
مجبور میشین سرتونو بندازین پائین و لباتونو تا جائی که ممکنه گاز بگیرین ...
جلوی چندین جفت چشم مگه میشه ... جلوی چشمائی که .. میدونن اصلا چرا اومدی  اینجا ...
از اتاق که میان بیرون میخندن .. تو ماشین میخندن .. جلویه رستوران نگه میدارن .. بزور می برنت تو ... اونجام هم میخندن ..

مگه من احمقم ؟؟؟؟؟؟؟؟

یعنی حالیم نمیشه که این خنده ها چقدر الکیه ؟... قرمزیه چشماتونو نمی بینم ؟؟

جرات ندارم بپرسم چی شد ...
دلم میخواد راحت باهاش کنار بیام .. ولی نمی تونم .. بخدا نمی تونم ...
تا توی همچین موقعیتی نباشی مگه میشه بفهمی چی میگم ؟...


همه چیز فردا معلوم میشه برام دعا کنین ...فقط تو رو خدا ازم نپرسین چی شده ...