-
Alex & Emma
جمعه 29 دیماه سال 1385 19:49
یکی از دلگیر ترین عصرهای جمعه ست.. انگار همه دست به دست هم دادن تا این عصر تنهایی رو بدتر کنن.. این هوای باورنی.. این تنها موندن تو خونه.. مریضی.. مسافرت بودن بابا.. و کسی که خودش رو غرق دنیای خودش کرده.. اشکال نداره اگه اون با این دنیاش خوشه.. من چرا خرابش کنم... اصلا .. اصلا چرا باید به زور خودم رو تحمیل کنم.. وقتی...
-
محمد ماهان..
شنبه 25 آذرماه سال 1385 16:36
دیشب خواب قشنگی دیدم.. خواب دیدم یه بچه دارم.. یه پسر.. وقتی پرستار پسرمو بهم داد، شوکه شده بودم.... پسرم اینقدر کوچیک بود که می ترسیدم بغلش کنم.. خیلی ناز بود اما بی اندازه کوچیک و ظریف.. از بیمارستان که اومدم خونه!! یه لحظه پسرمو زمین نذاشتم، محکم تو بغلم نگهش داشته بود.. اولین نفر بابامو تو خواب دیدم که پرسید اسمش...
-
جمعه شبا..
شنبه 4 آذرماه سال 1385 02:40
... هر جمعه دارم من با خودم میگم که امروز تو میای.. اما وقتی که دیگه غروب میشه دلم میدونه نمی یای.. هر غروب جمعه من با یه سبد یاس پر پر .. می شینم منتظرت تا تو بیایی از سفر.. .... بیا .. دلگیره دلم..
-
فدای هق هق صدات ..
چهارشنبه 1 آذرماه سال 1385 11:49
می شینم منتظر اینجا.. تا تو برگردی دوباره .. تا بشینی پای حرفام .. بریم تا ماه و ستاره .. می دونم میای یه روزی .. یه روزی که خیلی دیره .. >>>>><<<<< - منم این چند روز کشتم خودم رو با این آهنگ کیارش.. این هفت روز! - فدای تو .. معصومانه ترین دورغیه که هر کس میتونه بگه.. از وقتی اینو تو شعر...
-
Could I Have This Kiss Forever
دوشنبه 15 آبانماه سال 1385 18:09
هر چی نوشتم پاک کردم... !
-
بنویس از سر خط..
چهارشنبه 26 مهرماه سال 1385 00:17
یه کاری میخوام بکنم که می دونم اگه بفهمی خیلی خوشحال میشی هر چند فعلا در حد فکره .. اما اگه انجام بشه تا حد زیادی از این چیزایی که پیش اومده رو حل میکنه.. ناراحتیا.. سوتفاهم ها.. میدونم.. روزای بدی داشتیم.. به قول خودت تقصیر دو ماه یه بار دیدنه که اونم نهایتش ۲-۳ روز بیشتر نیست.. خیلی بده.. تا میایم خاطرات مشترک پیدا...
-
تولد دختر ۳ سالم ( تاک) !! مبارک.
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 12:13
بار اولی که این خواب رو دیدم اهمیتی بهش ندادم. اما اینکه دیشب دوباره اون خواب رو دیدم. خیلی بده می دونم. از همینشم ناراحتم. می دونم به هیچ کس نمی تونم دربارش چیزی بگم و نمی گم.. اصلا درست نیست.. و اصلا به من چه تو خواب بهم زنگ می زنن.. ملتمسانه نگام می کنند.. به من چه که فلان پدر از من می خواد که... ولش کن بابا......
-
....
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1385 20:46
اومدم به صبا تبریک بگم گفتم یه چیزی هم برای این ماه بنویسم. =============================== دلم واسه بابام تنگ شده خیلی..
-
فوتبال و بی آبی ... امتحان و کار...
جمعه 9 تیرماه سال 1385 22:09
مطمئن بودم آلمان میبره.. بهرحال نتیجه این بازی برام اهمیت نداشت.. اما فردا .. پرتغال عزیز و انگلیس عزیزتر ... هر کدومشون ببازند باعث ناراحتیه .. ======== فردا کامپیوترم میاد.. یه سیستم معرکه واسه میکس و مونتاژ .. بیشتر از یک تومان برامون آب خورد.. ( چه زجری کشیدم سرش!! مگه نه ؟ :ی ) این یکی رو هم نگه میدارم حتی اگه...
-
اردیبهشت .. تو و تولد تو ..
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1385 03:27
من از بچگی عاشق اردیبهشت بودم.. حتی بیشتر اسفند.. اما هیچ وقت نشد که تو طالع بینی سراغ مرد اردیبهشت رو بگیرم .. من و کجا و ... ک** **ا* ت* **ل* ب*** ۹ ماه .. گذشت .. -راستی الان داره از اکانت شبانه تو استفاده میکنم.. توام که هر وقت میری هزار تا چ یز جا میزاری.. ================ هیچ حوصله دانشگاه رفتن رو ندارم اما خوب...
-
میرم و میمیرم و آسوده میشم از عشق .. میرم و میمیرم...)):
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1385 19:46
- پسورد مسنجرم رو یادم رفته.. هر چیم به فکر میکنم فایده نداره...!! - به طور خیلی خفن معتاد فیلم دیدن شدم.. - این خانمه هر چی استعداد توم بود زد کور کرد.. برای کار رفته بودم پیشش .. نشد .. حیف.. - ۲۰ روز از مریضیم میگذره .. هنوز خوب نشدم.. چشمام شده عین وزغ .. خسته شدم دیگه.. - از بعد از عید فقط ۳ تا از کلاسامو رفتم.....
-
ناجی..
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1384 03:36
میدانم ... خدا در آن روز من را در سر این راه قرار داد. منی که خود نیز سرگشته ای بودم.. خدا مرا برای این کار برگزید.. میدانم .. میدانم که برگزیده ام !! همان روزا آن را می دانستم.. فقط نمی دانستم چرا من ؟.. ========= سخت است تحمل سایه شوم گذشته.. اما.. تحمل میکنم.. چرا که خدا خواست.. معجزه ای رخ داد و من بر سر این راه...
-
ناتمام..
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1384 02:44
در میان اینان به کفر گویی تبدیل شدیم و در میان آنان گزافه می گوییم. در میان آنان از اینان دفاع میکنیم و در میان اینان سنگ آنان را به سینه میزنیم. در خلوت از توهین آنان به اینا دلگیر و بر عکس اهانت به آنان را در جمع اینان را تائید میکنیم . این خلع هیچگاه پر نشد .. گمان داشتم در زمانی دور اگر برای تو که می آیی بگویم همه...
-
از نفر دوم بودن تا مرز مشروط شدن ...!!
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1384 15:55
خوبه خودم که نمی تونم حداقلش یه نفر هست که بهش افتخار کنم. دخترخالم که یک بار درسش تو یه رشته دیگه تموم شده دوباره هوس درس خوندن کرده و یه ترم با من اومد نشست سرکلاس . خوب که فکر میکنم از صدقه سره اون بود که عنوان نفر دوم بودن کلاس رو بچه ها به من داده بودن. هی هی هی.. الان کلی خجالت میکشم از نمره هام آخه مساله حیثیتی...
-
یلدای دوست داشتنی
یکشنبه 27 آذرماه سال 1384 20:32
.... سرنوشت من شب توی یه شب یلدا زده شد ... آهای اون چند نفری که از اون شب .... خبر دارین... دیدین؟! .. ۲ سال پیش .... ... من خوشحالم .. به وسعت تمام دنیا ... خوشحالم.... ــــــــــــــــــــــــــــــــ شب عید حرم خیلی شلوغ بود .. اما خوب بود .. خیلی خوب... برای همتون دعا کردم... گلی .. از امام رضا خواستم عیدی تو بده...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 آذرماه سال 1384 20:16
اگر می دانستی چقدر دوستت دارم هیچ گاه برای آمدنت باران را بهانه نمی کردی رنگین کمان من !
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 آبانماه سال 1384 21:32
لعنت به همتون.. برید گمشید... برید... برید .. همه برید... .... .... هیچ کس رو نمیخوام ببینم ... ...
-
چند روزیست که رودل کرده ام...
جمعه 27 آبانماه سال 1384 01:39
فکر نمی کردم کندن گلهای ماشین عروس و فرار کردن از دست داماد عصبانی اینقدر لذت داشته باشه !! چیه ؟ کارم بدی بود؟ بجهنم … ________________________ به گربه سیاه هایشهرتان بگو بسیج شوند.. روزهاست که از دعاهایم یک قطره باران هم نمی بارد..
-
مرثیه ای بر عاشقانه ترین سروده ی بتهوون...
سهشنبه 24 آبانماه سال 1384 20:20
شبی بتهوون میهمان خانه ی ما بود نوای عاشقانه ای به گوش رسید به ناگاه برخاست.. سراسیمه وار فریاد زد الیزابت... به خیابان که رسید همه زباله های خود را آماده کرده بودند... (مهدی گل محمدی) ____________________ بتهوون برای معشوقه اش ( ایزا بت ) آهنگ فورالیزه را سروده بود.. حالا.. وقتی برای ج مع آوری زباله ها آهنگ فورالیزه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 آبانماه سال 1384 15:07
.....
-
;=
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1384 04:28
قراره هممون این بود که روزی از اینجا بریم که جایی بهتر رو پیدا کرده باشیم.. من بدست اوردمش.. روزی برمیگردم که دل خوشیه زندگیمو از دست بدمش...
-
Girl In The Mirror
سهشنبه 25 مردادماه سال 1384 16:13
========== There's a girl in the mirror I wonder who she is Sometimes I think I know her Sometimes I really wish I did There's a story in her eyes Lullabies and goodbyes When she's looking back at me I can tell her heart is broken, easily Because the girl in my mirror Is crying in tonight And there's nothing I can...
-
En adora para siempre
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1384 01:20
There's a stranger waiting deep in every heart To say the crazy things we say But I promise you he won't be back ...To steal your dreams away So come up close and put your sweet hand in mine I'm gonna hold you all night long And if you wake up I'll be here ...To tell you that I love you And I know with you I'll be in...
-
(:
دوشنبه 17 مردادماه سال 1384 16:40
برای یاسمنم ، بیاد تمام روزای گذشته .. گفتی برو گفتم به چشم این بود کلام آخرین گفتی خدا حافظ تو گفتم همین؟ گفتی همین! گریه نکردم پیش تو با اینکه پر پر میزدم با خون دل از پیش تو رفتم و باز نیومدم بازی عشق تو رو جانانه باختم مثل بازنده خوب مردانه باختم همه ثروت من تحفه درویش نفسم بود که به تو شاهانه باختم لبخند آخرین من...
-
..... Mi Querida
یکشنبه 16 مردادماه سال 1384 15:51
الان حس خوبی دارم . یعنی از دیشب فکر کنم از اول هم باید همون کارو میکردم خیلی تاکید کردم برای خودم که الان چیزای خیلی خیلی مهمتری هست برای فکر کردن بهشون و قول دادم بغیر از اونا به چیزی فکر نکنم .. چیزای کاملا محسوس دروبرم هست که باهاش آروم شم . این همه گل مریم .. دیشب داشتم فکر میکردم هر اتفاقی به نیت آدم بستگی داره...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 مردادماه سال 1384 14:33
در فرصت میان ستاره ها شلنگ انداز رقصی میکنم - دیوانه به تماشای من بیا ! ========= احساس میکنم مسئولیت عده ای زیادی از آدما با منه .. راضی نگه داشتشون ، جواب دادن به حرفهاشون ، سوالاشون ، کنجکاویشون و از همه مهمتر همش باید مراقب باشم چیزی نگم که به کسی بربخوره ..کافیه از یه حرفی برنجم .. ... دوست دارم از اتاقم هیچ وقت...
-
۱۰۰
پنجشنبه 13 مردادماه سال 1384 01:22
بهش میاد یه ماه دیگه دو ساله شه ؟ ======= احساس می کنم در بدترین دقایق این شام مرگزای چندین هزار چشمه ی خورشید در دلم می جوشد از یقین الف بامداد
-
حال ما بیشتر از این بد نمیشه
سهشنبه 11 مردادماه سال 1384 16:44
دقیقا همون چیزی بود که ازش میترسیدم میتونم بگم که منتظر همچین چیزی بودم ): مجبوری ظاهر سازی کنی. خودت رو به نفهمی بزن حالم از ظاهر اغواگر اما با کله پوک بهم میخوره از رفتاری که فقط برای آدم حسابی جلوه دادن باشه و اما توش هیچی نباشه . احساس نباشه . کسی که اونقدر گستاخ باشه که عاطفه رو تا اندازه ... پایین بکشه ! من چیز...
-
ترسان از سایه خویش به نیزار آمده ام.
دوشنبه 10 مردادماه سال 1384 15:53
این مامان من کارش درسته ! امروز بهم گفت که چیکار کرده ... کف کردم پس من دیگه چی بگم ((: .. من یه توپم .. دارم غل میخورم .. خدا کنه فقط جلوم دیوار نباشه ... * کامپیوتر و مودم درست شد .. دیشب .. منم از اون موقع دارم از ذوق میترکم .. به فکر پولائی هستم که تو این ۶ ماه تو کافی نت خرج شدش ):
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 مردادماه سال 1384 20:11
هر چی خواستم بگم .. همش از ذهنم پرید .. اینم ولش کن ...